جدول جو
جدول جو

معنی گروگان فرستادن - جستجوی لغت در جدول جو

گروگان فرستادن
(بُ دَ)
چیزی را به رهن برای کسی فرستادن:
چو هر سه بدین نامدار انجمن
فرستی گروگان بنزدیک من.
فردوسی.
وز آن پس که آن کرده باشیم نیز
گروگان فرستیم و هر گونه چیز.
فردوسی.
رجوع به گرو شود
لغت نامه دهخدا
گروگان فرستادن
چیزی را بعنوان رهن برای کسی فرستادن: وزان پس که آن کرده باشیم نیز گروگان فرستیم و هر گونه چیز
فرهنگ لغت هوشیار